به نام خدا
موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود.
به نام خدا
حتماً بخوانید...هنر تندرست ماندن
اگر نمیخواهید بیمار شوید؛ احساساتتان را بیان کنید.
به نام خدا
زمانی که سگ قصه ما (به نام هاچیکو) دو ماه بیشتر نداشت به وسیله قطاری به توکیو فرستاده شد زمانی که به ایستگاه رسید، قفس حمل آن از روی باربر به پایین افتاد و آدرسی که قرار بود هاچیکو به آنجا برود گم شد.
زنگ زدم به داداشم گفتم:
برو تو سایت دانشگاه نمره هامو نگاه کن
فقط جلوی بابا تابلو نکن، اگه یک درس افتاده بودم بگو سلام علیکم
اگه دو تا درس بود بگو سلام علیکم و رحمت الله
اگه سه تا درس بود بگو سلام علیکم و رحمت الله و برکاته!!
خلاصه یه جور که بابا متوجه نشه.
خان داداش ماهم رفت چک کرد به حالت شوک زده زنگ زد بهم گفت:
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته ان الله و ملاءکته یوصلون علی النبی یا ایهاالذین امنو سلو علیهم وسلمو تسلیما !!!ح
به نام خدا
فردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود. وی روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد.