بهرام قاسمی، سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امورخارجه گفت:
به نام خدا
مردی بود قرآن میخواند و از معنی قرآن هیچی نمیفهمید .
پس پسرکوچکش از پدرش پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟
پدر گفت پسرم سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .
پسر به پدرش گفت که غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.
پدر گفت امتحان کن پسرم . پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبسرعت بطرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
من که در تنگ برای تو تماشا دارم
به رویی بنویسم غم دریا دارم
دل پر از شوق رهایی است ، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم ؟!خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی هست ، ولی
سنگ را با چه سخنی به سخن وا دارم
روزی مردی نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …