سبزنامه

با ما همیشه بروز باشید

سبزنامه

با ما همیشه بروز باشید

بایگانی
نویسندگان

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرگرمی» ثبت شده است

 

           حذف فرمت متن                                    به نام خدا


روزی مردی  نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …


مرده به زنش میگه باید برای دفتر کارم یه منشی پیدا کنم

زنه میگه مُنشیت باید زشت و پیر و چاق باشه

مرده میگه خب از فردا خودت بیا منشی شو دیگه!!






هنوز پزشک قانونی علت مرگ مرد رو نفهمیده!

1 . با 100 میلیون پول

2 . به عمر پدر مادرت اضافه شه

3 . به یک سال پیش برگردی

4 . یک هفته با عشقت باشی

5. هیچکدوم ارزشش نداره


کدوم رو انتخاب میکنی؟؟؟؟

به نام خدا


زن و مرد پیری در کنار هم زندگی میکردند .پیرمرد همیشه از خرپوف های زنش شکایت میکردولی پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش را به حساب بهانه گیری میگذاشت .

سفر بهانه ی دیدار و آشنایی ماست

                                           از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست


در ابروان من گیسوان تو گرهی است

                                           گمان مبر که زمان گره گشایی ماست

به نام خدا
شب هنگام محمد باقر طلبه جوان در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.

به نام خدا

 

موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود.